جوان آنلاین: در زندگی مدرن امروز صنایعدستی نه تنها یادگاری از گذشته بلکه گنجینهای ارزشمند برای آینده است؛ میـراثی کـه میتوانـد فرزندانمان را با اصالت، صبر، خلاقیت و هویت پیوند دهد؛ خانوادههایی که کودکان شان را با هنر اصیل ایرانی آشتی میدهند. در این زمینه با آزاده نیکویی، دکترای پژوهش هنر و دستیار ستادی معاونت صنایعدستی و هنرهای سنتی گفتوگویی داشتیم.
صنایعدستی ایرانی را از منظر حفاظت، تداوم تولید و استقبال عمومی چگونه ارزیابی میکنید؟
ایران با دارابودن ۲۹۹ رشته مصوب صنایعدستی به لحاظ تنوع یکی از غنیترین کشورهای جهان است. معاونت صنایعدستی در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی با برنامههای باززندهسازی رشتههای فراموش شده، ثبتهای بینالمللی، برگزاری نمایشگاهها و بازارچهها، صدور مجوزها و ایجاد و پیگیری تسهیلات و حمایتهای بیمهای سعی در حفظ و استمرار این هنرصنعت دارد. با وجود این تلاشها و فعالیتهای قابل توجه سمنها در این عرصه، صنایعدستی ایران با سهمی کمتر از ۵/۰ درصد از تولید ناخالص ملی را به خود اختصاص داده است.
مهمترین موانع و چالشهایی که بقای صنایعدستی ایرانی را با تهدید روبهرو کردهاند، کدامند؟
این حوزه همچنان با چالشهای جدی و متعددی روبهرو است که بقای آن را در معرض تهدید قرار میدهد. در سطح بینالمللی، مهمترین چالشها شامل تحریمها، ایران هراسی، انزوای ژئوپلتیکی و به تبع آن کاهش ورود گردشگر خارجی است. این عوامل مستقیماً به افت صادرات صنایعدستی، کاهش حضور در نمایشگاههای معتبر جهانی و محدود شدن فرصتهای تبادل فرهنگی و تجاری منجر شدهاند. در سطح داخلی کمبود زیرساختهای حمایتی و بازار فروش پایدار از جمله نبود شبکه توزیع منسجم و دائمی برای عرضه محصولات، ناهماهنگی بین نهادهای دولتی، فرهنگی، آموزشی و شهرداریها که باعث پراکندگی و موازیکاری در اقدامات حمایتی شده است، نبود نظام استانداردسازی و برندینگ مؤثر برای معرفی و تثبیت جایگاه محصولات در بازار داخلی و خارجی، ضعف در بسته بندی، بازاریابی و طراحی به روز که موجب کاهش جذابیت محصولات برای نسل جوان و مخاطبان بینالمللی شده، ورود کالاهای ارزان و بیکیفیت خارجی و قاچاق که بازار صنایعدستی را به شدت تحت فشار قرار دادهاند، افزایش هزینههای تولید، به ویژه مواد اولیه غیربومی یا وارداتی، بود بیمه، حمایتهای مالی پایدار و تسهیلات قابل دسترس برای هنرمندان و از همه مهم تر، فقدان آموزشهای کاربردی، به روز و خلاقانه در نظام آموزشی که باعث شده است نسل جدید آشنایی چندانی با این حوزه نداشته باشد و اغلب آن را غیرکاربردی، صرفاً تزئینی و متعلق به گذشته تلقی کند. مجموعه این چالشها موجب شده است صنایعدستی، با وجود ظرفیت بالا برای ارزآوری، اشتغال زایی و هویتسازی فرهنگی، سهمی کمتر از ۵/۰ درصد در تولید ناخالص داخلی داشته باشد و نتواند جایگاه شایسته خود را در اقتصاد و فرهنگ کشور پیدا کند.
چه راهکارهایی برای ایجاد انگیزه در مردم جهت جایگزینی کالاهای لوکس و بیروح با صنایعدستی اصیل پیشنهاد میکنید؟
یکی مهمترین راهکارها تقویت ارتباط با سمنها و بخش خصوصی برای برنامهریزی بلند مدت جهت معرفی هدفمند و اشاعه صنایعدستی است. پراکندگی منابع مطالعاتی در خصوص صنایعدستی و نبود یک بانک جامع به عنوان پایگاه داده برای برنامههای ترویجی از جمله نواقصی است که باید در اولویت قرار گیرد. برنامههای ترویجی صنایعدستی معمولاً مربوط به ردههای سنی جوان و بزرگسال است، در حالی که برنامههای بلندمدت و زیرساختی نیازمند شروع توسعه از کودکی است؛ ردهای که در مقایسه با سایرین خاطره تصویری یا ملموس نادری از صنایعدستی دارند. ایجاد برند ملی از طریق صنایعدستی، برندسازی جغرافیایی و تولید محتوای فرهنگی میتواند راهکارهای مناسبی برای ارتقای صنایعدستی باشد.
چه اقدامات عملی برای کاربردیسازی صنایعدستی در زندگی روزمره، منازل یا فضاهای عمومی و شهری انجام شده یا قابل انجام است؟
تلفیق نمایشگاه صنایعدستی با نمایشگاههای دکوراسیون علاوه بر اینکه میتواند کاربردیبودن برخی از کالاهای صنایعدستی را به بوته آزمایش و نقد بگذارد، امکان عملی کاربرد آنها را در زندگی روزمره نشان خواهد داد. به عبارتی تبلیغ صنایعدستی باید در متن صورت بگیرد و معمولاً زمانی که کالا به صورت جداگانه عرضه میشود ممکن است بیشتر تزئینی بودن را در ذهن مخاطب تداعی کند. برندسازی جغرافیایی، طراحی هویت شهری (در خصوص شهرها و روستاهای ثبت جهانی صنایعدستی) و تولید چندرسانهای برای تبلیغ آن نیز میتواند راهکارمناسبی برای اشاعه صنایعدستی باشد.
برای جذب و ترغیب نسل جوان به فعالیت حرفهای در حوزه صنایعدستی، چه مؤلفههایی نقش دارند؟
برای ترغیب جوانان به فعالیت حرفهای در حوزه صنایعدستی، نمیتوان تنها یک مؤلفه را به عنوان عنصر اصلی معرفی کرد، بلکه ترکیب هوشمندانهای از آموزش، بازار فروش و انگیزههای فرهنگی میتواند اثربخش باشد، با این حال نقطه آغاز این مسیر باید از سنین کودکی و در بستر نظام آموزشی و فرهنگی آغاز شود. آشنایی کودکان با صنایعدستی از طریق دروس مهارتی و هنری در مدارس، نه تنها موجب آشنایی آنان با ریشههای فرهنگی خود میشود، بلکه میتواند زمینهساز علاقه مندی عمیقتر در سالهای بعدی زندگی باشد. در مرحله بعد، آموزشهای تخصصی و مهارت آموزی برای نوجوانان و جوانان ضروری است. بهرهگیری از شیوههای نوین آموزش، استفاده از فناوری، تلفیق هنر سنتی با طراحی معاصر و حتی نگاه به تجربههای بینالمللی در حوزه صنایعدستی، میتواند جذابیت این حوزه را برای نسل جدید افزایش دهد. از سوی دیگر، جوان زمانی به فعالیتی روی میآورد که احساس کند این مسیر آینده دار و اقتصادی است. انگیزههای فرهنگی و هویتی نیز نقش مهمی دارند. جوان امروز اگر بداند که با فعالیت در حوزه صنایعدستی، نه تنها به هویت ملی خود وفادار میماند، بلکه میتواند به عنوان یک سفیر فرهنگی در سطح داخلی و حتی بینالمللی شناخته شود، آن وقت انگیزه بیشتری برای ورود به این عرصه خواهد داشت. این عوامل میتواند مسیر ورود نسل جوان به صنایعدستی را هموار و پایدار کند.
در احیای صنایعدستی، نهاد آموزش عالی چه مسئولیتی دارد و چگونه میتوانند نقش مؤثرتری ایفا کند؟
یکی از مهمترین نهادهای دولتی برای ایجاد زیرساختها نهاد آموزش عالی است که همزمان بخش قابل توجهی از هنر صنعتگران، اعضای سمنها و نیروی انسانی سیاستگذاری برای انجام امور صنایعدستی را آموزش میدهد. مشکل عمده در این خصوص ثابت ماندن محتوای درسی در چندین دهه و فقدان عزم جدی برای بهروزرسانی آموزشهای مرتبط با صنایعدستی است، به طوری که جریان توسعه صنایعدستی را در مقایسه با آنچه در جهان و سایر کشورها به وقوع میپیوندد، سنتی، نامنعطف و کم بازده مینماید. به نظر میرسد نهادهای دولتی و فرهنگی باید به طور جدیتر به مطالعه جریانهای نظیر و همتا در دیگر کشورها بپردازند. یکی از پروژههایی که در این خصوص میتواند مورد نظر قرار گیرد پروژه «چرخ را از نو اختراع نکنیم» است که از سوی خانه جهانی دانش صنایعدستی دنبال میشود. به نظر میرسد همواره مطالعه ادبیات یک موضوع میتوانند راهکارهای خلاقانهتری پیش پای نهادها بگذارد.